فرشته های آسمانی

نامه مائده

دوروز پیش از مسافرت آمدیم رفته بودیم تبریز وکندوان به دختران  عزیزم خیلی خوش گذشت دیروز وقتی از سر کار خسته به خانه آمدم دیدم روی جا کفشی مائده عزیزم یک نامه گذاشته نوشته بود مامان از اینکه مارابه مسافرت بردی خیلی ممنون از تو پدر عزیزم هم تشکر میکنم بخاطز همین برای شما یک کیک و یک اب میوه و ژل (ژله) دست کردم در یخچال گذاشتم فقت( فقط) برای مامان وبابا  . خیلی خوشحال شدم خستگی از تنم در امد  مائده را توی بغلم گرفتم و گفتم ممنون عزیزم  فدات بشم و مائده زود رفت آبمیوه را آورد بعد هم ژله گفتم بعد از ناهار  وتوی فکر بودم که با چی کیک درست کرده  عصر رفت از یخچال طیقه  پائین یک سی...
24 خرداد 1390

بهترین هدیه

مارال عزیزم چند روز پیش وقتی آمدم خانه دیدم تو عزیز دلم گفتی مامان بیا اتاق من وقتی امدم دیدم از داخل کمد ت یک پارچه  گلدار اوردی وگفتی مامان اینوبرای روز مادر ازمامان جون گرفتم که بدم به شما یک کاغذ کادوهم گرفتم که پارچه رو کادو بگیرم اصلا باورم نمیشد تو عزیز دلم به این چیزها فکر کنی جون تو هنوز خیلی کوچولو هستی تازه چند ماهه که 3 سالت تمام شده تورو گرفتم توی بغلم وبوسه بارونت کردم و گفتم همین که به یادم بود ی بهترین هدیه هست عزیز قشنگم  تو خیلی مهربون هستی مثل فرشته ها هستی  هرشب سر سفره شام برای بابا لقمه میگری حتی چند شب پیش که بابا دعوات کرد اول ناراحت شدی ولی سر سفره دوباره برای بابا لقمه گرفتی وگفتی با با معذرت میخواهم ...
2 خرداد 1390
1